ای عشق چه دردی چون میگذری درد شراب میسازی کهنه تر مسکرتر وقتی پای عشق به میان میآید، ساکتترین و بی تفاوتترین آدمها -حتی گنگهای مادرزاد- هم به فریاد میآیند. حالا اگر سر و کله عشقی کهنه و به وصل نرسیده در این میانه پیدا شود، یک عالمه سینه سوخته و زجر هجران کشیده قطار میشوند و آه از جگر بر میآورند برای عشقی کهنه و سوخته. همین آههای جگرسوز عشاق دلخسته است که بزرگترین سمفونیها، رمانها و اشعار زیبای عاشقانه را شکل داده و میدهد. و به درستی به مصداق این شعر حافظ میرسیم که: یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که میشنوم نامکرر است خانم لیلی وکیلی، از مشتریان جدید وبل,منم،,آشنای,قدیمی,عاشق ...ادامه مطلب