بیا صبحانهات را بخور. ظهر شد. صبحانه و ناهارت یکی میشود اینجوری. پاشو مشقاتو شروع کن. زودتر حاضر شو که دیرت نشه. این مکالمه هر روز صبح مادرش با او بود. صبح که از خواب بیدار میشد به این راحتیها ویندوزش بالا نمیآمد. باید اول مدتی توی رختخواب با چشمان باز میماند و بعد توی هال و در حال پرسه زدن به اطراف و اکناف و سر زدن به همه کانالهای تلویزیونی و چک کردن کلی شبکههای اجتماعی، تازه آمادگی لازم برای شروع را پیدا میکرد و میرفت سراغ صبحانه بر عکس برادرش که تا چشمانش را باز میکرد از تخت میپرید, ...ادامه مطلب
به کرونا که فکر میکنم نمیانم چرا همهاش این آهنگ کوچه بازاری با ترجیعبند "بدنام برو از همه دور شو" میچرخد توی سرم. اگر چه آدم موقعیتی نوشتن نیستم و خیلی جوگیر نمیشوم. اما این یکی فرق میکند. شاید ه, ...ادامه مطلب
از آکروپولیس که بیرون میآیم دوباره پیاده روی شروع میشود. در طول چند ماه گذشته، یعنی دقیقا از اردیبهشت تا الان حدود 5 کیلو وزن کم کردهام. هم غذا را کنترل کردهام و هم میزان شنای هفتگیم دست کم 500 مت, ...ادامه مطلب
شمس لنگرودی به زیبایی می گوید: بازگشتهام از سفر، سفر از من باز نمیگرددروز آخر سفر حکایت غریبی دارد. گویی تازه از خواب پریده ای. به سرعت برق و باد می گذرد و تو می مانی و یک دنیا خاطره رنگین و یک عالم, ...ادامه مطلب
سالهای سال است که پنجشنه هایم را به شیوه خاصی می گذرانم. عمدتا شده است حیات خلوت هفته ام. بازهم عمدتا در کتابخانه ها گذشته است. بازهم تر، عمدتا در کتابخانه ملی سر شده است. اول صبح پنجشنبه که کرکره لپ , ...ادامه مطلب
این یک سوتی و اشتباه بوده. اما حیفه که برش دارم. شاید کسی دلش یه جایی جلوی کافه ای بنفش بلرزه... این آهنگ رو به زمستون تقدیم می کنم. بیاد شیشه های بخار گرفته و نم بارون بی خبرم از تو و من تاب ندارم ب, ...ادامه مطلب
داریوش ارجمند در سکانسی از فیلم "آدم برفی" آنجاکه توی کافه با اکبر عبدی که پشتی رفیق ایرانیش درآمده روبرو می شود و صد دلاری می پیچد تا آتش، می گوید: "مرد می خواد که پاش به دروازه اروپا برسه و رفیقش رو, ...ادامه مطلب
آپارتمان در ساختمانی به ظاهر مسکونی جای داشت که کنار آن مردم عادی بودند و این آپارتمان اجار داده می شد. خیلی جالب است که در یک آپارتمان مسکونی معمولی، می بینی آدمهایی از سراسر دنیا به عنوان مسافر می آیند و چند شبی می مانند و می روند. یک تراس زیبا داشت مشرف به خیابان اصلی که روبروی همان ساختمان موزه علم و فرهنگ زیبا و تاریخی بود. از آن بالا می شد هیاهوی شهر، رفت و آمد عابران و دوچرخه ها، اتوبوس و ت,اینجا,ورشو,ایفلا ...ادامه مطلب
همین که ایمیلی میرسید و فکر میکردم از هند است – اگر مطلب ویژهای نبود – بلافاصله حذفش میکردم. یعنی کلا پرونده هند در ذهنم بسته شده بود. نه اینکه هند جای بدی باشد. هند از آن جاهایی است که چندین و چند بار میشود آن را دید و باز هم چیزهای جدیدی برای دیدن داشته باشد. کما اینکه در صف ویزا خانم و آقای جوانی آمده بودند که میخواستند برای یک ماه به هند بروند و از شمال تا جنوب آن را شهر به شهر سیاحت کنند. اما عمر زندگی ما کوتاه است و دیدنی های جهان بسیار. ترجیح میدادم در این فرصت اندکی که در اختیارم هست، تا جایی که ممکن است جاهای جدیدتر جهان را ببینم. سال گذشته برای کنفرانس کولنت 2015 در هند و دهلی,اینجا,دهلی,هندوستان,کنفرانس,ميمونها,بايد,ترسيد ...ادامه مطلب
تا همین چند وقته پیش، اگر دقیقتر بگویم، تا شش ماه پیش، اعتقاد داشتم که جامعه باید سیستمی داشته باشد که همه چیز را تحت سلطه داشته و برای همه آحاد اجتماع نسخه بپیچد. یعنی همه چیز تحت سیطره یک عقل و حکمرانی کل باشد. هر چیز جامعه را ببیند و از کوچکترین تا بزرگترین مسائل را مد نظر قرار داده و هر گونه اصلاحی که لازم است به عمل آورد تا ملت در عین آرامش و راحتی در جامعه زندگی کنند. برای مردم هم هر راه و چاهی را مشخص کند. بگوید که چه بکنید و چه نکنید. یعنی هم فرهنگ را بسازد و هم مردم را وادار کند که به آن وفادار باشند و مراعاتش کنند. تا اینجا کار خیلی رویاپردازانه و ایده آلیستی است و اگر بشود چه شود. صد البته قبلا هم سوسیالیستها چنین مدینه فاضله ای را ترسیم کرده و تلاش کرده بودند که آن را زمینی و عملیاتی کنند که در عمل نقشه هایشان هم نقش بر آب شد. با رخت بر بستن جناب فیدل کاسترو هم که دیگر می شود گفت پرونده اینطور افکار به بسته شدن خیلی نزدیک شد. از سوی دیگر، اینکه همیشه منتظر باشیم تا کسی از جایی بیاید و با قدرتی جادویی تمامی مشکلات را رفع کند و به جای همه خارها و خارستانها، گل و گلستان به بار,یکی از همین روزها ماریا ...ادامه مطلب
باز هم رسیدیم به سالگرد تولد دلگفتهها. در یک سال گذشته هم خیلیها همراه ما بودند و اگر چه بعضیها معتقدند که وبلاگ مرده و چیزهای بهتر از آن آمده، اما ما همچنان به این سرای احساس و رفاقت وفاداریم و دست از آن بر نمیداریم. 9 سال گذشته و دارد پا در 10 سالگی میگذارد. خوشحالم که پاتوقی برای دوستان همدل و رفقای با مرام و وفادار بوده و امید دارم که سالیان درازی بتوانیم اینجا کنار هم نفس بکشیم. به همین مناسبت، موضوع سربازی را برای این پست برگزیدهام که برای هر کسی میتواند دنیای ویژهای از خاطرات و دوستیها باشد. *********** لطیفهای ظریف هست که میگوید: "فق,دو سال سربازی و خیانت,دو سال سربازی و خیانت عشق,آهنگ دو سال سربازی,خرید بیمه دوسال سربازی,بیمه دو سال سربازی,دانلود دو سال سربازی و خیانت,دانلود آهنگ دو سال سربازی,حق بیمه دو سال سربازی ...ادامه مطلب