بدنام برو از همه دور شو

ساخت وبلاگ

به کرونا که فکر می‌کنم نمی‌انم چرا همه‌اش این آهنگ کوچه بازاری با ترجیع‌بند "بدنام برو از همه دور شو" میچرخد توی سرم. اگر چه آدم موقعیتی نوشتن نیستم و خیلی جوگیر نمیشوم. اما این یکی فرق می‌کند. شاید هر کدام از ما خیلی اتفاقات متفاوت و سخت و تلخی را تجربه کرده باشیم. اما این یکی جنسی از همه جنس‌ها بدجنستر دارد. تا بیخ حلقمان آمده و اصلا نمی‌دانیم با کی و چی طرفیم. وقتی بیرون می‌رویم وسواس فکری و رفتاري رهایمان نمی‌کند. نمیدانم کجا و چی پاک است و چی آلوده است؟ 

یک مطلبی را میخواندم که برای فعال کردن هر دو نیمکرده مغز عادات معمولیتان را به طور دائم تغییر بدهید. مثلا اگر راست دست هستید شروع کنید بعضی از کارها مثل مسواک زدن، قاشق به دست گرفتن و ... را با دست چپ انجام بدهید و برعکس. اگر هر روز یکجا مینشینید، از یک مسیر مشخص می روید، یک چیز مشخص میخورید و ... همه را عوض کنید و بعضی روزها کاملا برعکس آنها را انجام دهید. این باعث میشود که از هر دو نیمکره مغزتان استفاده کنید. یک پیام مهم هم دارد. اینکه کائنات و هستی دائم در حال تغییر و تحول دائمی است و نباید دل بست و عادت کرد و تصور کنیم که قطب عالم امکان هستیم و دیگر تغییر در زندگی ما به وجود نخواهد آمد. حالا کرونا همه عادتهای طبیعی و آنچه را که فکر میکردیم لایتغیر است را به راحتی از ما گرفته و حتی دقیقا برعکس آن را حاکم کرده. مثل همین که آدمها قبلا وقتی به هم میرسیدند تا حد فاصله یک دست به هم نزدیک میشدند و با هم دست میدادند و حتی همدیگر را تنگ در آغوش میکشیدند. حالا اما نه تنها نباید دست و آغوشی در کار باشد که باید فاصله ایمن را هم رعایت کرد و هر کسی هم مراقب است که نکند خطری برایش ایجاد شود.

به هر حال از آنجا که من کلا خوشبینالدوله هستم و در هر موقعیتی تلاش می کنم که آن وجه خیلی خوشحالی دارش را پیدا کنمT در مورد کرونا با همه خطرها و سختی ها و بدبختیهایی که دارد هم کلی فرصت خوب پیدا کرده ام مثل اینها:

  • تصفیه آدمها (چک کردهام که در کتاب غلط ننویسیم ابوالحسن نجفی، تصفیه درست است و تصفیه حساب یعنی پاک کردن و تسویه یعنی یکسانسازی): کرونا همه را به بازاندیشی در خود و دیگران فراخوانده است. همه مرگ را در یک قدمی حس میکنند و رفتارها بر اساس نزدیک شدن مرگ و مردگان متفاوت میشود. همه میاندیشند که اگر من هم بگیرم چه خواهد شد؟ شنیدهام بعضی از پزشکان و پرستارها حتی وصیت نامه نوشته اند. معتقدم آدمهای برآمده از کرونا آدمهای دیگری خواهند بود. شاید حداقل در روزهای اولیه رهایی که هنوز اثر کرونا از خون و رفتار پاک نشده، خیلی بیشتر قدر چیزهایی که دارند را بدانند.
  • کارهای خانگی: یکی از مهمترین مشکلات زندگی این است که کارهایی لازم است انجام شود اما معمولا گرفتاریهای ریز و درشت فرصتش را نمی دهد. علاوه بر همه خوبی های دیگری که داشته یکیش این بوده که کلی از کارهای خانه که مدتها باید انجام میشده اما شرایطش باید جور میشده حالا انجام شده. مثلا محافظ لباسشویی جرقهزده و خراب شده. مدتها مشکل داشتیم چون لباسشویي‌ها را برای جلوگیری از سر و صدا جوری سنگين درست مي‌کنند که به کف آشپزخانه میچسبد. قبلا یکبار کلنگی را اهرم کردم و درش آوردم. اما کلنگه نبود و حس و حال و برنامه اش هم. حالا این بار و در این روزها با کنکاش به دنبال راه حل و با کمک یک بیل درست شد. یا فر گاز مدتها بود که نیاز به سرویس داشت. انجام شد و حالا فربد هی فرت و فرت لازانیا و پیتزا درست می کند و حسابی کیف می کند. 
  • خانه مانی: چندان با خانه ماندن بیگانه نیستم. شغل دانشگاهی هم این امکان را می دهد که بعضی وقتها کلا در خانه بمانی و مجبور به حضور دائمی در محل کار نیستی. اما تا قبل از کرونا کلا کسر شان بود و مردی که در خانه می ماند انگار یکی دو تخته از مردانگیش کم می شد. به همین خاطر سالها بود که کتابخانه نشین بودم. اگر کتابخانه ملی نمی رفتم حداقل در کتابخانه مجتمع شهدای محل خودمان یک میز و صندلی دست و پا می کردم و روزگار در آنجا به سر می کردم. اما این روزها دیگر کسی نمی تواند تو را متهم به خاله خانگی کند و حتی از حضورت هم استقبال می کنند. این نزدیک خانواده بودن معایبی دارد اما بعد از یک دوره بلند مدت بیرون زیستی، شما را با مشکلات خانمهایی که مجبورند در خانه باشند بیشتر آشنا می کند. البته می توانی علوم جدیدی مثل شیمی و فیزیک و ریاضی و ... را هم بی هزینه بیاموزی. مثلا، ترکیب کدام شوینده ها، بهتر می تواند جرم آن کاشی آخری دست چپی بالای حمام که تا حالا در عمرت هم ندیده ای را پاک کند. یا با چه زاویه  و شتابی باید شامپو فرش را روی مبلها بکشی که هم لکه ها را ببرد و هم پرز پارچه مبل را در نیاورد. یا مثلا گیره های پرده چندتا است و با چه محاسبه هندسی باید تقسیم مساوی شود که با قلابهای روی چوب پرده هماهنگ بوده و کم و زیاد نشود و تعداد چینهای والان را به هم نزند.
  • علم بهتر است یا ثروت: این کلیپ و پیام شیرین ترین پیامی بود که در این روزها دیدم و شنیدم. آخر چند سالی بود که حرصم در می آمد که بخواهم برای مردم امر واضحی مثل اینکه باید درس خواند و باسواد بود و فرهنگ و کتاب را جزئی ضروری از زندگی به حساب آورد را توضیح بدهم. حالا در بین پیامهای کرونایی چندین بار آمده بود که سالها فکر می کردیم ثروت بهتر از علم است اما حالا فهمیدیم که همچنان تا آخر دنیا علم است که انسانها را نجات می دهد. هر چند ما همچنان معتقدیم که علم و ثروت (به معنای اسباب آرامش) هر دو در کنار هم خوب است.
  • کتابخوانی: بالاخره بعد از سالها خون دل خوردن برای ترویج کتابخوانی، فرصت کرونا باعث شد که اقشار مختلف مرتبط و نامرتبطی داد سخن از بهترین تفریح و ابزار تاب آوری این روزهای حصر خانگی، یعنی کتابخوانی سر بدهند. هم افراد سرشناس و هم گروه هایی که چندان توجهی به این امر مهم نداشتند، به نوعی مدافع آن شده اند که این را به فال نیک می گیریم
  • تجربه کلاسهای خانگی: به یمن داشتن دانشجویان مجازی و الکترونیکی در گروهمان، با آموزش مجازی بیگانه نبودیم. تجربه خیلی خوبی هم بود. هر کسی در یک جای کشور یا حتی دنیا نشسته باشد و در کلاس شرکت کند. اما هیچ وقت از خانه برگزار نکرده بودم. هم برای خودم و هم برای اهالی خانه این تجربه جالب بود. یک عکس طنز هم آمده بود که آقایی با کت و شلوار و کراوات بر روی مبل نشسته و دو بالش را زیر لپ تاپ گذاشته و دارد کلاس مجازی دانشگاهی برگزار می کند. اما پائین تنه اش با یک شلوارک پوشانده شده است. برای بچه ها هم جالب بود. اینکه پای تلوزیون بنشینند و مباحث کلاسی را بشنوند و در کامیپوتر تکالیف را بگیرند و انجام بدهند و خودشان ارسال کنند. قسمت اول تلوزیونی اش را در زمان جنگ تجربه کرده بودیم اما آن وقت فقط یک طرفه بود و نمی شد تعامل داشت و تکلیفی فرستاد.
  • توجه به پالودگی اطلاعات: باز از آن مباحثی بود که سالها در حوزه سواد اطلاعاتی و رسانه ای و مدیریت اطلاعات در مورد آلودگی و پالودگی اطلاعاتی بحث شده بود و کسی کمتر توجهی به آن داشت. اما، به دلیل اشاعه بیش از حد اطلاعات هم موضوع اضافه بار اطلاعاتی مورد توجه قرار گرفت و هم مساله سواد اطلاعاتی لازم برای تشخیص اطلاعات پالوده از اطلاعات آلوده و چگونگی ارزیابی و اطمینان از صحت مطالبی که به دستمان می رسد.
دل گفته ها...
ما را در سایت دل گفته ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : czabedinie بازدید : 186 تاريخ : پنجشنبه 29 اسفند 1398 ساعت: 23:50