پس کاری کن که همیشه بتوانی بنویسی‌‌اش

ساخت وبلاگ

یک وقتی –که یادم نمی آید کِی – در یک جایی – که یادم نمی آید کجا – مطلبی در مورد نوشتن از من منتشر شد. در آن نوشته اشاره کرده بودم که چقدر خوب است آدمی تمام  افکار، یافته ها، برداشتها و روزانه هایش را بنویسد. نظرات مختلفی در زیر آن نوشته از افراد گوناگون رسید که خیلی خوب و مفید بود. اما یکی از این نظرات خیلی پربسامدتر از بقیه بود. "اینکه دلمان می خواهد بنویسیم و چند بار هم اینکار را کرده ایم، اما به دلیل ترس از چیزهایی که نمی خواهیم دیگران بدانند و از سوی دیگر می ترسیم از قضاوتی که ممکن است در مورد ما بکنند، نمی نویسیم".

من هم در جواب یکی از نظرات نوشتم: "خب کاری کنید که بتوانید بنویسیدش".

این نظر و پاسخ ساده، بیانگر یک فلسفه عمیق زندگی است و از همین جا می شود سیاهه وارسی رفتار درست را شکل داد. قدیمیها در نصیحت به جوانان می گفتند و می گویند: حرفت را بجو. یعنی اینکه قبل از گفتن هر حرفی حسابی در مورد جوانب آن فکر کن و بعد حرفی را بیان کن. حالا باید بگوییم، هر کاری را که خواستی انجام بدهی با این معیار ساده آن را ارزیابی کن. آیا آن کار قابل نوشتن هست؟ و آیا اگر قابل نوشتن بود، قابلیت انتشار هم دارد؟ اینگونه می شود معیارهایی تعیین کرد که با چارچوب نوشتن رفتار را ارزیابی و اقدامات را بر اساس آن سنجید.

طبیعی و واضح است که لازم نیست همه اتفاقات روزمره را بنویسیم یا در مورد آنها فکر و ارزیابی از این دست داشته باشیم. بسیاری از کارهای تکراری و روزمره مثل غذا خوردن، خوابیدن، مدرسه یا سرکار رفتن و ...، کارهایی است که ده ها سال است بشر انجام می دهد و هیچ موضوع خارق العاده ای برای نوشتن و انتشار ندارد. مگر اینکه تجربه جدید یا تفکر متفاوتی را شامل شده و با رویکردی متفاوت به آن نگاه شود. هرچند که این روزها، با وجود شبکه های اجتماعی و مجازی، غذا قبل از اینکه در دهان افراد قرار بگیرد اول بیست سی لایک و کامنت از سوی کاربران شبکه های اجتماعی می گیرد و بعد تازه وارد دهان و سیستم هاضمه می شود.

حالا چرا نوشتن و منعکس کردن یومیه های آدمیان اهمیت دارد؟ از چند جهت می شود به این مساله نگاه کرد.

  1. نوشتن بدون فکر امکان پذیر نیست. پس وقتی که داریم چیزی را مکتوب می کنیم، حتما باید فکر کرده باشیم تا قالب و چارچوبی برایش تعیین کنیم. ضمن اینکه، در حال نوشتن هم دائم باید اندیشه های مختلف را بررسی و بهترین را روی صفحه آورد.
  2. نوشتن باعث انسجام فکری می شود. وقتی چیزی را می نویسیم تلاش می کنیم که همه جنبه ها و زوایای آن را مد نظر داشته باشیم و برخی نقاط تاریک آن هنگام نوشتن برایمان روشن می شود. با نوشتن مثل پلان یک ساختمان عمل می کنیم که تلاش می شود همه موارد دیده شود تا چیزی از قلم نیافتاده و در جای مناسب خودش قرار گیرد.
  3. نوشتن باعث مرور وقایع می شود و کمک می کند که اشکالات را رفع کنیم. اگر هم کار تمام شده و نمی شود اصلاح کرد، تجربه ای می دهد که در کار بعدی حتما به آن نکته توجه شده و از روی دادن اشکال جلوگیری کنیم.
  4. همیشه اولین جمله کلاسم در درس سازماندهی این بود: "نظم در کارها باعث نظم فکری می شود و نظم فکری انسجام کاری را به دنبال دارد و انسجام کاری آرامش می آفریند که آرامش هم خلاقیت را به ارمغان می آورد". همین مساله در مقوله نوشتن کاملا مشهود است. وقتی چیزی را می نویسیم و همه گوشه های پیدا و پنهان آن را از نظر می گذرانیم، بازاندیشی و درست اندیشی و کشف تجربه و دانش رخ می دهد.

قطعا منافع و زاویه های دیگری هم هست که در این مقال نمی گنجد.

موضوع دیگر در این ارتباط، به بعد از نوشتن بر می گردد. بعد از نوشتن چرا باید منتشر شوند؟

  1. انتشار مطالب فرصت تکمیل و صیقل خوردن فکر و کار را فراهم می کند. یعنی اینکه افراد دیگری حتما پیدا می شوند که نظراتی ارائه می کنند. این نظرات ممکن است بدیهی و معمولی باشند و قبلا در نوشته شما دیده شده باشند. حسن این نوع نظرات تائید شدن مطلب است و انرژی مضاعف ناشی از درست اندیشی را در پی دارد. برخی نظرات دیگر هم سازنده و مکمل هستند که توجه شما را به نکاتی که ندیده اید و جنبه هایی که باید اضافه شوند جلب می کنند که تکلیف آنها هم روشن است. قسمت سوم که مهمترین نظرات است، نظرات مخالف و اشکال گیرنده است. این نظرات اگر چه تلخ می نمایند اما بسیار بسیار برای تکمیل و اصلاح کار لازم هستند. باید مثل دارویی تلخ که برای سلامت لازم است آنها را پذیرفت و به آغوش کشید.
  2. انتشار یومیه ها و تجربه ها، برای دیگران آموزنده هستند. به ویزه اینکه تجربه زیسته خیلی خوبی در درون خود دارند و کمک می کنند که افراد دیگر بدون تحمل هزینه و صرف وقت و حتی خطرات احتمالی، از نتیجه زحمات شما بهره مند شوند. البته اگر قدرش را بدانند و آنقدر عاقل باشند که استفاده کنند.
  3. یکی از دلایل جالب انتشار را می شود با استناد به جناب یوال نوح هراری صورت بندی کرد. در کتاب مهم و معروف ایشان یعنی "انسان خردمند" اشاره مستوفایی به اینکه چرا انسان خردمند توانسته است در جریان تکامل، بر دیگر حیوانات دنیا برتری یافته و همه آنها را تحت انقیاد خود درآورد. ایشان دلیل ماندگاری و تسلط انسان را زبان منحصر به فرد او می شمارد. اینکه انسان می تواند چیزهای غیرفیزیکی و مادی مثل خیال، اندیشه، و ... را به صورتی منتقل کند، راز ماندگاری او است. اما قسمت جالب اینجا است که "وراجی بشری" بخش عمده ای از کار ماندگاری و تخیل جمعی و همکاری گروهی و تصرف دنیا را انجام می دهد. شاید انتشار کمک به ارضای بخش وراجی مکتوب بشری باشد. (اگر دوست داشتید در قسمت نظرات به آنها اشاره کنید. این هم بخش تبلیغات و مشتری یابی ما)

ما معمولا چیزهایی را می نویسیم که خیلی پر اهمیت هستند و به نظرمان یا باید ماندگار شوند یا اینکه دیگران را هم در جریان آنها بگذاریم. نوشتن کار سختی است. به ویژه اگر قرار باشد آن را در معرض دید و قضاوت دیگران هم بگذاریم. اگر با همین رویه پیش برویم که همه احساسات و اتفاقات هر روزه مان را به روشی که مخصوص خودمان است مکتوب کنیم و نگهداری کنیم، بعد از سالها گنجی را در اختیار داریم که قدر و قیمتی برای آن نیست. حالا تصور کنید که یک قرن گذشته و پژوهشگر یا تاریخ دانی به دنبال اطلاع و کشف حال و احوال آدمیان دوره های گذشته بوده. یک تکه فلز، استخوان، سگ نبشته، حتی پشگل جانوران گذشته، الان با چه عزت و احترامی از زمین برداشته و بسته بندی و سریعا راهی آزمایشگاه می شود تا ما را با ریشه های خودمان آشنا کند. چرا که بسیاری از رفتارهای حال حاضر ما ریشه در قرنها و حتی میلیونها سال گذشته ما دارند. بنابراین، همین نوشته های به ظاهر بی ارزش معلوم نیست برای آیندگان و پژوهندگان آنها چه گنجی به شمار خواهد آمد. خاصه اینکه، حالا به سبب نوشتن دائم مراقبه کنیم که کارهایمان بعدا قابل نوشتن باشد و ایضا، هزاران سال بعد که پژوهشگران باستان شناسی دارند روی آنها کار می کنند، آبرویمان نرود که بگویند چه آدمهای بی کلاسی و بی ادبی بوده اند.

دل گفته ها...
ما را در سایت دل گفته ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : czabedinie بازدید : 184 تاريخ : پنجشنبه 29 اسفند 1398 ساعت: 23:50